نظریه تنظیم هیجان مارشا لینهان، که بر اساس رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT) شکل گرفته است، به بررسی چگونگی مدیریت و تنظیم هیجانات در افرادی میپردازد که با اختلالات عاطفی، به ویژه اختلال شخصیت مرزی (BPD)، مواجه هستند. این نظریه بر اساس دو مفهوم کلیدی بنا شده است: آسیبپذیری هیجانی و محیط بیاعتبارکننده.
اجزای نظریه تنظیم هیجان لینهان
1. آسیبپذیری هیجانی
لینهان معتقد است که برخی افراد به طور طبیعی با نوعی آسیبپذیری زیستی در زمینه تنظیم هیجان متولد میشوند. این آسیبپذیری به معنای حساسیت و واکنشپذیری بالا به محرکهای هیجانی است. این افراد ممکن است نسبت به احساسات خود واکنشهای شدیدتری نشان دهند و بازگشت به حالت عادی پس از بروز هیجان نیز برای آنها دشوارتر باشد.
2. محیط بیاعتبارکننده
علاوه بر آسیبپذیری زیستی، لینهان تأکید دارد که یک محیط خانوادگی ناسالم و والدینی بیکفایت میتواند به تشدید مشکلات تنظیم هیجان منجر شود. این محیطها معمولاً فاقد حمایت عاطفی و آموزشی لازم برای یادگیری مهارتهای تنظیم هیجان هستند. در نتیجه، کودکان در این محیطها بسیاری از مهارتهای ضروری برای مدیریت هیجانات را نمیآموزند.
3. بدکارکردی در سیستم تنظیم هیجان
لینهان بیان میکند که اختلال شخصیت مرزی اساساً نوعی بدکارکردی در سیستم تنظیم هیجان است. الگوهای رفتاری مشاهدهشده در بیماران مرزی، مانند نوسانات شدید عاطفی و رفتارهای خودآسیبرسان، نتیجه این بدکارکردی هستند. این افراد معمولاً در مدیریت احساسات مثبت و منفی خود با مشکلات جدی مواجه هستند.
4. روش درمانی DBT
رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT) به عنوان یک مداخله مؤثر برای کمک به این افراد طراحی شده است. DBT شامل آموزش مهارتهای مختلفی است که به بیماران کمک میکند تا با هیجانات آشفته ساز مقابله کنند. این مهارتها شامل:
- ذهنآگاهی: توانایی حضور در لحظه و پذیرش احساسات بدون قضاوت.
- تنظیم هیجان: یادگیری راهبردهایی برای مدیریت و تعدیل احساسات.
- مهارتهای بین فردی: تقویت توانایی برقراری ارتباط مؤثر و حفظ روابط سالم.
- تحمل درد: یادگیری روشهایی برای کنار آمدن با موقعیتهای دشوار بدون اقدام به رفتارهای مخرب
استناد: