باربارا فردریکسون، روانشناس و پژوهشگر برجسته در حوزه روانشناسی مثبت، نظریهای به نام نظریه ساخت و گسترش را ارائه داده است که به بررسی تأثیر هیجان های مثبت بر رشد و بالندگی انسان میپردازد. این نظریه بر این اصل استوار است که هیجان های مثبت نه تنها به بهبود کیفیت زندگی کمک میکنند، بلکه میتوانند منجر به توسعه و گسترش منابع فردی نیز شوند.
اصول نظریه ساخت و گسترش
فردریکسون در این نظریه پنج کارکرد اصلی برای هیجان های مثبت تعریف کرده است:
-
گسترش و بسطدهی: هیجانات مثبت دامنه تفکر و عمل را افزایش میدهند، در حالی که هیجانات منفی ممکن است باعث محدودیت دیدگاه شوند.
-
ساخت منابع: تجربه هیجانات مثبت میتواند به ایجاد منابع جسمی، روانی، اجتماعی و ذهنی کمک کند که برای مدیریت زندگی ضروری هستند.
-
خنثیسازی اثرات منفی: هیجان های مثبت قادرند تأثیرهای مخرب هیجان های منفی را کاهش دهند و به بازگشت به حالت طبیعی کمک کنند.
-
تابآوری: هیجان های مثبت موجب افزایش تابآوری فرد میشوند و او را قادر میسازند تا بهتر با چالشها روبرو شود.
-
بالندگی و شکوفایی: این هیجان ها باعث رشد فردی و شکوفایی انسان میشوند.
نسبت هیجان های مثبت به منفی
یکی از یافتههای کلیدی فردریکسون این است که نسبت بهینه هیجان های مثبت به منفی برای بالندگی انسان برابر با ۳ به ۱ است. این بدان معناست که برای هر سه تجربه هیجان مثبت، یک تجربه هیجان منفی مطلوب است تا فرد بتواند به شکوفایی برسد
ده هیجان مثبت برتر
فردریکسون همچنین ده هیجان مثبت را شناسایی کرده است که شامل موارد زیر میشود:
-
خوشی
-
قدردانی
-
آرامش
-
رغبت
-
امید
-
سربلندی
-
سرگرمی
-
الهام
-
خشیت
-
عشق