نظریه شرطیسازی دو عاملی ماورر (Hobart Mowrer) یکی از نظریههای مهم در روانشناسی یادگیری است که به بررسی چگونگی یادگیری رفتارهای انسانها و حیوانات میپردازد. این نظریه بهویژه در زمینه اختلالات اضطرابی و وسواس فکری-عملی کاربرد دارد. ماورر بهعنوان یکی از پیروان نظریه کاهش سایق هال، نظریه خود را بر مبنای شرطیسازی کلاسیک و شرطیسازی کنشگر (ابزاری) بنا نهاده است.
اصول کلیدی نظریه شرطیسازی دو عاملی ماورر
1. شرطیسازی کلاسیک
ماورر معتقد است که یادگیری در ابتدا از طریق شرطیسازی کلاسیک (پاولف) انجام میشود، جایی که یک محرک خنثی (مانند صدای زنگ) با یک محرک غیرشرطی (مانند غذا) جفت میشود. این جفت شدن منجر به ایجاد یک پاسخ شرطی (مانند ترس یا امید) در فرد میشود.
2. شرطیسازی کنشگر
پس از ایجاد پاسخهای شرطی از طریق شرطیسازی کلاسیک، رفتارهای خاص از طریق شرطیسازی کنشگر تقویت میشوند. در این مرحله، رفتارهایی که منجر به کاهش اضطراب یا ترس میشوند، تقویت میشوند. به عبارت دیگر، اگر فرد با انجام یک عمل خاص بتواند اضطراب خود را کاهش دهد، احتمال تکرار آن عمل در آینده افزایش مییابد.
3. دو عامل یادگیری
نظریه ماورر بر این اساس است که یادگیری شامل دو عامل اصلی است:
-
عامل اول: پاسخ اضطرابی ناشی از شرطیسازی کلاسیک.
-
عامل دوم: رفتار وسواسی که از طریق کاهش اضطراب تقویت میشود.
این دو عامل به هم مرتبط هستند و باعث ایجاد چرخهای از رفتارها و پاسخها میشوند.
کاربردهای نظریه
نظریه شرطیسازی دو عاملی ماورر بهویژه در درمان اختلالات اضطرابی و وسواس فکری-عملی کاربرد دارد. در این زمینه:
-
افکار وسواسی: افکار وسواسی ممکن است به دلیل تجربیات قبلی با محرکهای اضطرابآور ایجاد شوند. این افکار خود باعث ایجاد اضطراب شرطی میشوند.
-
رفتارهای وسواسی: اعمال وسواسی (مانند شستن دستها یا چک کردن مکرر) به عنوان راههایی برای کاهش اضطراب عمل میکنند و بنابراین تقویت میشوند.