منبع:
طرحوارهها الگوهای فکری و عاطفی هستند که بر رفتار و احساسات افراد تأثیر میگذارند. در روانشناسی، به ویژه در نظریه طرحواره درمانی یانگ، انواع مختلفی از طرحوارهها شناسایی شدهاند. این طرحوارهها به دو دسته کلی تقسیم میشوند: طرحوارههای ناسازگار و طرحوارههای سازگار. در ادامه به معرفی انواع مختلف طرحوارهها میپردازیم.
این طرحوارهها معمولاً از تجربیات منفی در دوران کودکی نشأت میگیرند و میتوانند به مشکلات عاطفی و رفتاری در بزرگسالی منجر شوند. برخی از این طرحوارهها عبارتند از:
این طرحوارهها الگوهای مثبت و سالمی هستند که به افراد کمک میکنند تا با چالشها بهتر کنار بیایند و روابط سالمتری برقرار کنند. برخی از این طرحوارهها شامل:
در کنار دستهبندیهای کلی، برخی طرحوارهها نیز وجود دارند که به ویژگیهای خاص شخصیت اشاره دارند:
چگونه یک بیان مسئله خوب بنویسیم
جی استنلی هال (G. Stanley Hall) یکی از روانشناسان برجسته و پیشگام در زمینه روانشناسی کودک و نوجوان است. او در تاریخ 1 فوریه 1844 در مزرعهای در اشفیلد، ماساچوست به دنیا آمد و در 24 آوریل 1924 درگذشت.
هال تحصیلات خود را در کالج ویلیستون آغاز کرد و سپس به کالج ویلیامز منتقل شد و در سال 1867 فارغالتحصیل شد. پس از آن، به مدرسه دینی یونیون رفت، اما با مطالعه کتاب "اصول روانشناسی فیزیولوژیک" اثر ویلهلم وونت به روانشناسی علاقهمند شد. او در سال 1876 موفق به اخذ مدرک دکترا از دانشگاه هاروارد شد و اولین آمریکایی بود که این مدرک را در رشته روانشناسی دریافت کرد.
هال کار خود را با تدریس زبان انگلیسی و فلسفه آغاز کرد، اما به زودی به عنوان استاد روانشناسی و پداگوژی در دانشگاه جان هاپکینز مشغول به کار شد. او همچنین رئیس دانشگاه کلارک بود و در سال 1892 به عنوان اولین رئیس انجمن روانشناسی آمریکا انتخاب شد. هال در تأسیس مجله روانشناسی آمریکا در سال 1887 نقش مهمی ایفا کرد.
هال به عنوان "پدر روانشناسی نوجوانی" شناخته میشود. او اولین کسی بود که به طور علمی به مطالعه نوجوانی پرداخت و مفاهیم مهمی مانند "طوفان و فشار" را مطرح کرد که به احساسات متناقض و تحریکات فیزیولوژیکی در دوران نوجوانی اشاره دارد. همچنین، او نظریه "تولد دوباره" را معرفی کرد که به ظهور ویژگیهای انسانی و تمدن در این دوره اشاره دارد.
استنلی هال تأثیر زیادی بر تربیت دانشجویان برجستهای چون جان دیویی و لوئیس ترمن داشت. او همچنین در سال 1909 زیگموند فروید و کارل یونگ را برای سخنرانی به دانشگاه کلارک دعوت کرد که این دیدار، نخستین و تنها سفر فروید به آمریکا بود.
از جمله آثار مهم هال میتوان به "نوجوانی" (در دو جلد)، "مشکلات آموزشی" (1911) و "زندگی و اعترافات یک روانشناس" (1923) اشاره کرد.جی استنلی هال با پژوهشها، نظریات و تأثیراتش بر روانشناسی، جایگاه ویژهای در تاریخ این علم دارد و نقش مهمی در شکلگیری رویکردهای مدرن نسبت به کودکان و نوجوانان ایفا کرده است.
نظریه تنظیم هیجان مارشا لینهان، که بر اساس رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT) شکل گرفته است، به بررسی چگونگی مدیریت و تنظیم هیجانات در افرادی میپردازد که با اختلالات عاطفی، به ویژه اختلال شخصیت مرزی (BPD)، مواجه هستند. این نظریه بر اساس دو مفهوم کلیدی بنا شده است: آسیبپذیری هیجانی و محیط بیاعتبارکننده.
لینهان معتقد است که برخی افراد به طور طبیعی با نوعی آسیبپذیری زیستی در زمینه تنظیم هیجان متولد میشوند. این آسیبپذیری به معنای حساسیت و واکنشپذیری بالا به محرکهای هیجانی است. این افراد ممکن است نسبت به احساسات خود واکنشهای شدیدتری نشان دهند و بازگشت به حالت عادی پس از بروز هیجان نیز برای آنها دشوارتر باشد.
علاوه بر آسیبپذیری زیستی، لینهان تأکید دارد که یک محیط خانوادگی ناسالم و والدینی بیکفایت میتواند به تشدید مشکلات تنظیم هیجان منجر شود. این محیطها معمولاً فاقد حمایت عاطفی و آموزشی لازم برای یادگیری مهارتهای تنظیم هیجان هستند. در نتیجه، کودکان در این محیطها بسیاری از مهارتهای ضروری برای مدیریت هیجانات را نمیآموزند.
لینهان بیان میکند که اختلال شخصیت مرزی اساساً نوعی بدکارکردی در سیستم تنظیم هیجان است. الگوهای رفتاری مشاهدهشده در بیماران مرزی، مانند نوسانات شدید عاطفی و رفتارهای خودآسیبرسان، نتیجه این بدکارکردی هستند. این افراد معمولاً در مدیریت احساسات مثبت و منفی خود با مشکلات جدی مواجه هستند.
رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT) به عنوان یک مداخله مؤثر برای کمک به این افراد طراحی شده است. DBT شامل آموزش مهارتهای مختلفی است که به بیماران کمک میکند تا با هیجانات آشفته ساز مقابله کنند. این مهارتها شامل:
استناد:
نظریه تنظیم هیجان گارنفسکی بر اساس فرایندهای شناختی و رفتاری است که افراد برای مدیریت و کنترل هیجانات خود به کار میبرند. این نظریه به طور خاص بر روی چگونگی ارزیابی و پردازش هیجانات در مواجهه با رویدادهای استرسزا تمرکز دارد.
این مرحله شامل آگاهی از هیجانات و شناسایی آنها در موقعیتهای مختلف است. فرد باید بتواند احساسات خود را شناسایی کرده و درک کند که چه زمانی این احساسات بروز میکنند.
گارنفسکی به معرفی نه راهبرد اصلی برای تنظیم هیجان میپردازد که شامل:
این مرحله شامل تلاش برای تغییر یا کنترل واکنشهای هیجانی است. افراد میتوانند با استفاده از تکنیکهای مختلف، شدت یا نوع پاسخهای هیجانی خود را مدیریت کنند.
افراد باید از تجربیات خود بازخورد بگیرند و در صورت نیاز، راهبردهای جدیدی برای تنظیم هیجانهای خود یاد بگیرند. این فرآیند یادگیری مداوم به افراد کمک میکند تا در آینده بهتر با هیجانات خود کنار بیایند.
استناد: عینی پور، جواد. (1403). نظریه تنظیم شناختی هیجان از دیدگاه گارنفسکی. بازیابی از : www.eynypour.blog.ir
نظریه تنظیم هیجان جیمز گراس به بررسی چگونگی مدیریت و کنترل هیجانات میپردازد. این نظریه بر این باور است که افراد میتوانند با استفاده از راهبردهای مختلف، هیجانات خود را تنظیم کنند. مدل گراس شامل پنج مرحله اصلی است که هر یک از آنها به نوع خاصی از تنظیم هیجان مربوط میشود:
در این مرحله، فرد تصمیم میگیرد که در چه موقعیتی قرار گیرد. این انتخاب میتواند به گونهای باشد که فرد را از موقعیتهای برانگیزاننده هیجانهای منفی دور کند یا او را به سمت موقعیتهای مثبت هدایت کند. این مرحله هوشمندانهترین و مؤثرترین راهبرد تنظیم هیجان محسوب میشود.
در این مرحله، فرد تلاش میکند تا موقعیت را تغییر دهد تا تأثیرات هیجانی آن کاهش یابد یا بهبود یابد. این تغییر میتواند شامل تغییر در محیط یا تعاملات اجتماعی باشد. هدف این مرحله کاهش اثرات منفی موقعیت بر روی احساسات فرد است.
این مرحله به چگونگی مدیریت توجه فرد در مواجهه با هیجانات مربوط میشود. فرد میتواند توجه خود را به جنبههای مثبت موقعیت معطوف کند یا از حواسپرتی برای کاهش تأثیر هیجانات منفی استفاده کند. تکنیکهایی مانند تمرکز بر جنبههای مثبت یا حواسپرتی در این مرحله کاربرد دارند.
در این مرحله، فرد تلاش میکند تا نحوه تفکر خود درباره یک موقعیت را تغییر دهد. این کار معمولاً شامل بازسازی شناختی است که به فرد کمک میکند تا ارزیابی متفاوتی از موقعیت داشته باشد و احساسات خود را تعدیل کند.
این مرحله آخرین مرحله از فرآیند تنظیم هیجان است که در آن فرد سعی میکند پاسخهای هیجانی خود را کنترل کند. این شامل تلاش برای کاهش شدت احساسات منفی یا تقویت احساسات مثبت پس از بروز آنهاست.
ویژگی |
نظریه کلبرگ |
نظریه پیاژه |
---|---|---|
تعداد مراحل |
شش مرحله در سه سطح |
دو مرحله |
تمرکز بر |
فرآیندهای شناختی پیچیدهتر |
قواعد ثابت و تغییرپذیر |
رویکرد |
جهانی و خطی |
نسبی و غیرخطی |
توجه به نیتها |
توجه بیشتری به استدلالهای اخلاقی |
توجه بیشتر به پیامدها |
سن شروع مراحل |
از سنین پایین تا بزرگسالی |
عمدتاً در دوران کودکی |